پدر عشق بسوزه یه روز یکی رو دیدم یه دل نه صددل عاشقش شدم
.
.
.
من سرم توی کار خودم بود

بعد یه روز یه نفرو دیدم
اون این شکلی بود!!

ما اوقات خوبی باهم داشتیم

عاشقشم یه روز براش یه کادو گرفتم

وقتی اون هدیه منو قبول کرد قیافم شد اینجوری

ما تقریبا همه شب ها تلفنی با هم صحبت میکردیم


و این وضع من توی اداره بود...

وقتی همکارام منو دوستم رو دیدند اینجوری نگاه میکردند
و من اینجوری بهشون جواب میدادم...

اما روز والنتاین،اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه

و من اینجوری بودم

بعدش اینجوری شدم

احساس من این بود

بعدش اینجوری شدم

بله اخرش هم به این حال و روز افتادم

پدرعاشقی بسوزه!

پدر عشق بسوزه دیگه هیچی برام مهم نیست میخوام تو تنهایی خودم بمیرم
نظرات شما عزیزان:
maryam 
ساعت12:35---18 بهمن 1390
سلام. خیلی باحال بود.......... بازم از این چیزا بذار!!!!!!!!!!!!!!!.gif)
|